حس غريب زندگي |
Friday, November 11, 2005
● در آستانهء فصل سرد
........................................................................................در آغوش گرم کوير آسمان شکرخندی زد و تو زاده شدی . فصل خنکای وجودش را در تو دميد. کوير گرمای آغوش را به تو بخشيد و اسمان بیکرانگیش را و دو ستاره که در چشمان آسمانیت بدرخشند. «میخواستم آمدنت را سرودی عاشقانه بسازم » يادت هست ؟ تو زاده شدی نوا ها همه سرود ، شاعرانههايم همه عاشقانه و عاشقانهام سرود زندهگی ست . تو از لبخند آسمان در دل کوير زاده شدی . ساعت Artmis 11:33 AM
|