حس غريب زندگي |
Thursday, August 28, 2003
● مدتي است که سرخي درخشاني آسمان تاريک شب را روشن مي کند
........................................................................................خاطرت هست ؟ هر شب سياره ات را به انگشت اشاره به سوي نگاهت گرفتم امشب آسمان را نگاه کن و باز نگاه ديگري به تامل امشب سياره ات به نزديکترين فاصله به پيشباز خواهد آمد . پنجاه و هفت هزار و پانصدو سي و هفت سال است که اينچنين به سياره ات نزديک نبوده ای . و اگر امشب را فراموش کني تا هفتصد و بيست و نه سال ديگر چنين فرصتي نخواهی داشت. پس امشب را فراموش نکني .شب شب توست . جشن مريخي ها! مبارک. فرخنده .پر برکت .... حالا من چرا ذوق مي کنم ؟ واسه من هر درخششي تو آسمون يک جشنه... هر نزديکي آسمونی چه تو زمين، چه آسمون فرخنده است... اصلا فکر کنم سفرم رو به زهره از روي مريخ شروع کرده بودم . نمي دونم چي شد از روي زمين سر در آوردم. شايدم واسه همينه که هميشه سر به هوام ..... ساعت Artmis 2:31 AM
|