حس غريب زندگي




Tuesday, June 22, 2010

می هراسم یک از آنکه روحش را به شیطان فروخت ، دو آنکه عقلش را به احساسات ش سپرد و دیگر آنکه وجدانش را به مصلحت روزگار ارزانی کرد.



قمریِ جوان برنج های مانده از سفرهء هفت سین را از بشقاب قرمز روی مهتابی تُک زد ؛ کمی روی هرهء ایوان راه رفت و جفتش را خواند. گمان کنم گلدان آویخته به دیوارِ مهتابی را پسندیده اند.



........................................................................................

Home